سفارش تبلیغ
صبا ویژن

90/3/3
5:29 عصر

گوجه سبز با طعم بی خیالی

سالک

چند روز پیش رفته بودیم اردوی وبلاگ نویسی1 یه جای سرسبز و گل و بلبل و سخنرانای مثل بلبل که انصافا خوب مستفیض میکردن بگذریم که کجاها رفتیم و چه شنیدیم و چه دیدیم بچه ها حتما و حکما قلم زدن تو این باب اما دعا می کنم به حق صاحب این روز (راستی عیدتون مبارکا باشه ) که ان شاءالله همراهتون خصوصا به مدت طویل هم فازتون هم باشه چطور ؟ مثلا وقتی میگی وای چه گل محمدی های زیادی بیا بریم بو کنیم نگه ندید بدید گل ندیده یا وقتی میگی بریم گوجه سبز بکنیم نگه ای بابا بی خیال یا وقتی میگی بریم با این خارجیه دوست بشیم و کمی هم بنده خدا رو از غربت بدر آوریم! نگه بابا تو هم که همش ور می جنبی یا وقتی دلت لک زده که یه جوری از وقایع مختلف و برداشتهات گپ بزنی سکوت عاقل اندر سفیهی! حواله ات نفرماید و ...             

                                                                                                                       

قبول که تفاوت رو باید قبول کرد
اما آیا نباید به چیزهایی که خالق برای لذت و یاد آوری مخلوق آفریده توجهکی کرد؟!  

_____________________________________

1.ضمنا و قلبا از مسئولین اردو خصوصا خالص و خلٌصاش تشکر ویژه دارم


90/1/28
4:58 عصر

خوب آخرین

سالک

در حین خوردن غذای مورد علاقه ام با زیتون رودبار و همراه هوای دلپذیربهار
خونهای جوون بحرینی و
پیکر درب و داغون بچه غزه ای رو هم تماشا می کنم.
این دنیاست!
واقعا که خاک بر سر دنیا شده بعد از خوبانی چون

فاطمه
علی اکبر
حسین
...
تا کی بشه خوب آخری یه تکونی به استعدادهای نهفته این دنیا بده
کی بشه ما یه تکونکی تا تو یه تکونی

                 

واقعا ارزش این دنیا به چیه؟


90/1/14
3:6 عصر

دنیا به چند؟

سالک

عطر بهار نارنج تو کوچه های بیش از حد ساکت و تاریک،هاله سپید کاملا گرد دور ماه کامل و حتی گوسفندای بدون استثنا سپید میخکوب شده روی تپه کنار محل اسکان اردو در شب که در اولین رویت با موفقیت کامل زهره ترکمون کردن! آرامشی رو بهت می داد که فکر می کردی اینجا آخر دنیاست و دست کسانی که دنبال زرق و برق دنیان به اون نرسیده چون زیبائی های اینجا از جنسی نیست که چشم اونها رو پر کنه .     

نزدیک سی سال پیش پاشو اینجا گذاشت و دل صاف و دنیایی نشده ی آدمای بشاگرد رو حسابی برد کسی که پس انداز کردن لبخند پاک و بی طمع بچه ای نیازمند رو به بالا و پایین کردن ریال تو حساب هزاران بی درد ترجیح داد.1

قرآن پژوهی اهل کشور آذربایجان می گفت ما با این زمان محدود در اختیار،در حال رقم زدن شکل و چگونگی آینده بی نهایت هستیم .مسیر و گذار از این پست (دنیا) مهم نیست شکل رفتنه که اهمیت داره و  هر کس میتونه در هر حال و هر جور زندگی از هیچ، همه چیز بشه همه ما با انواع قلموهای با کیفیت(با اخلاص) و بی کیفیت بالاخره یه چیزی تابلویی،شبه تابلویی ،خط خطی ،چیزی  می کشیم که تقدیم خدا کنیم اما چقدر از طرحی که هر ثانیه می کشیم ...

  _________________________________

راستی دختر 25 ساله ای که تو چند پست گذشته از سرگذشتنش گفتم دیشب به پدر شهید، مادر و بچه دو ساله اش پیوست. می دونم تو ختم به آدمهایی بر می خورم که مثل انسانهای خوشبخت برای او دل می سوزونن در حالی که خوشبختانه تعریف خوشبختی و بدبختی دست اونها نیست.

________________________

1.حاج عبدالله والی ،اهل دولاب تهران(هم محله حاج اسماعیل دولابی،چه زر پروره این دروازه دولاب)،کارمند بانک،از سال 61 یا 63 تا 84 خادم منطقه محروم بشاگرد .


89/12/13
8:0 عصر

جنس مخالفت!

سالک

نمیدونم این چه ضد ارزشیه که ارزش شده دختر دبیرستانیه می گه الان همه دوست پسر دارن فکر کنم فقط شمایی که نداری! شاید نگهبان پیر مجتمعمون هم اینو شنیده که به من که منتظر هم خونه ایم بودم تا کلید رو بگیرم گفت منتظر کی هستی گفتم دوستم با قیافه عاقل اندر سفیه و به خیال اینکه یه مجرم گرفته به صورت کش دار گفت پسر؟!

من که حرف اون بنده خدا(دختره) رو قبول نکردم اما فکر می کنم اگه درصدی از این هم درست باشه یه عده برای اینکه از رفیقشون کم نیارن و برچسبهای نچسب جورواجور بی ربط بهشون نزنن حداقل اولش بیشتر برای تفریح سراغش میرن اما بدون توجه به اینکه کسی که یه قدم به سمت شیطون میره هیچ تضمینی نیست که قدمهای بعدی رو نره و بتونه برگرده جدای از این که چه یک قدم چه صدتا همش سرپیچیه و بعضی گناها حتی امر به عدم نزدیکی شدن.

راستش همیشه خصوصا الان می بینم که آدمهای خوب این زمان دارن واقعا خوب می شن و بدها هم واقعا بد یعنی قبلش هم همین بود با این تفاوت که این قضیه سرعت گرفته این فارسی وان یا هر چند تا شبکه دیگه که رابرت مرداک یهودی می خواد برای کار کردن رو مخ کودکان با سرمایه میلیاردی بزنه جدای از نگران کننده بودنش می تونه تبدیل به فرصتی بشه برای محک زدن اراده هامون و برای اینکه ببینیم تا چه حد می تونیم خودمون رو بندازیم اون طرف خط تا شامل اونهایی که از غربال انسانیت می افتن پایین نباشیم.

نمیدونم این جنس مخالفه که آدما رو منحرف می کنه یا جنس مخالفت!


89/10/4
9:20 عصر

ماسماسک

سالک

میتونه
اگه بخواد میتونه کاری رو که همیشه فکر میکنیم طبیعیه و باید! انجام بشه انجام نشه
چرا از اینکه دستگیره در رو فشار میدیم و در باز میشه تعجب نمیکنیم
چرا از اینکه آب و غذا میخوریم سیر میشیم تعجب نمیکنیم
چرا از اینکه این همه این ورو اون ور میپلکیم و هیچ آسیبی نمیبینیم تعجب نمیکنیم
چرا از اینکه با یه ماسماسک کوچولو با اون سر کشور صحبت می کنیم تعجب نمیکنیم
چرا ...
فکر کردیم همه چیز باید همینجور باشه که هست؟
اما فکر کنم حقیقت چیز دیگه ایه چون خدا گفته
:لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم
هر قوه و نیرویی می بینی اون همون لحظه داره در شیء ایجاد میکنه میتونه این کار رو انجام نده
 هیچ چیز ذاتا منشاء اثر نیست.
اون وقت آتش دیگه نمیسوزونه
زنی که نازاست فرزند به دنیا میآره
به نظر من هر لحظه معجزه در حال اتفاقه

خدا جون فرمود:مسخر شما کردیم آنچه در آسمانها و زمین است


89/9/27
10:15 عصر

بگم تومشتت چیه

سالک

میگه همه جور هیئتی رفته اشکش هم تقریبا میشه گفت بند نیومده کل محرم صفرو مشکی  پوشیده،چایی دادن، سینه زنی مشتی همراه با لخت شدن مثل عابس غلام امام حسین(ع) تو کربلا هم که تو برنامش بوده اما چرا نشد؟! مثل این که آخوندا هم دکون وا کردنا
چی چی نشد، چی میخواستی ؟
چرا زیر و رو نشدی؟ یا از تو مشت آدما خبر ندادی و...؟ ما چی میخوایم از امام حسین(ع) مثل بعضیا که تو مریخ عزاداری میکنن میخوایم تا در دیگ نذری رو بر میداریم یه کلمه ای، شکلی ،چیزی روی غذا نقش ببنده! یا میخوایم با دیدن نور موبایل مداح که رو زمین افتاده و نورش افتاده رو سقف داد بزنیم امام زمان نیست خیلی دربه درشیم که الان آقا کجاست و دغدغه هر روز وشبمون شده! و خیلی مهمه به اون خاطر.یا میخوایم یخچالمون پر شه از غذاهای نذری تا یه هفته همینجور متبرک بشیم یا می خوایم حاجتهامون رو بگیریم یا نه میخوایم فقط گریه ک
نیم ؟
با کدوم چشم داریم میبینیم حسین (ع) رو ،خدای حسین(ع) رو راه حسین رو با چشم حق بین یا چشمی که جهالت اون رو به حقیقت بسته و تو تخیلات سیر میکنه همون حسینی که قیام کرد برای رهایی بشر از جهل،گاهی مورد جهل واقع میشه .یکی خیلی شرعی و عملیه(بدون مواد)به قیافش هم این چیزایی که گفتم نمیخوره اما خیلی پابست عملشه همش عملشو میبینه چشم ازش بر نمیداره انگار نه انگار که یکی بهش گفته این کارو بکن دیگه هم اونو نبین فراموشش کن ،زینب(س) وقتی با خدا رو بروست میگه خدا این کم رو از ما بپذیر چون با همه اعضا و جوارحش الله اکبر گفته.بالاخره باید به کجا برسیم جایی که به جز خدا نبینیم؟ اگر اینه که اروپاییا بنا به قیل و قالی اولین نفراتی میشن که به حجه بن الحسن(ع) بله میگن چون یه عده شون خوب به قوانینی که میدونن عمل میکنن پایه رو خوب گذاشتن تا یه جرقه حق رو میبینن انگاری که تشنه به آبی رسیده باشه لاجرعه سر میکشن اما اگه ما بدونیم و همش بشنویم که کوفیا لقمه حرام خورده بودن،دنیا رو در عین مسلمونی میپرستیدن( هر کی پولدارتر ،عزیزتر) !جو گیر شدن ،گول خوردن،بصیرت نداشتن،تاب عدالت و حکومتداری علی رو نداشتن وهی بگیم و بگیم و بگیم ما اهل کوفه نیستیم این لکه کوفی گری از ما پاک میشه ؟ بریم برسیم به همون کارهایی که همیشه میکردیم و مصرانه پاش ایستادیم غافل از اینکه یکی دوتا از اسباب کسب عقل دوری از گناه و تواضع در برابر حقه غافل از اینکه به عمل کار برآید...عملی که با معرفت(که معصوم گفتن معرفت خدا معرفت امام زمان است)و تبعیت از امام و فقط برای یکی باشه نه یکی نفسم یکی (شاید)خدا .قاتلین امام همچین بی عمل و غیر مودب به آداب نبودن شمر و عمر سعد و حرمله بعد عاشورا تو مسجد سر پاکی و نجسی خون پشه دعواشون میشه!نه بابا نجس پاکی سرشون میشده!تازه بعد اینه که خواسته ها رنگ خدایی(صبغه الله) میگیره و میفهمیم چی باید کسب کنیم از سفره محرم و امام حسین(ع) و معصومین که پیروزی خودشون رو تو فهم مردم جستجو میکردن.


89/9/9
7:58 عصر

ناپرهیزی علمی

سالک

دبیر کامپیوتری داشتیم که اول جلسه میگفت کی ناپرهیزی کرده درس خونده ! ما هم نیست با لحن جدی هم می گفت میزدیم زیر خنده و هر کس خونده بود خودی نشون میداد.
امروز هم تو دانشگاه بعد یکی دو جلسه که به فرمایشات استاد میخواستم این کلاس تا حدی خشک تاریخی رو از یکنواختی در بیارم یه مطلب ترجمه کرده بودم که استاد زیرکی کرد و من و با کارش یه کمی گوشمالی داد.
استاد: این جلسه از خانمهایی که غایب بودن میپرسم که درس گذشته رو پیگیری کرن یا نه تا عیب کارشون فقط غیبت باشه چون اونهایی که کار کردن مشخصن و با نگاههای مشتاقشون منو همراهی میکنن -البته من اینجوری نبودما-جون خودم
واقعا خودمم هم فکر نمیکردم ناراحت بشم اما شدم حتی از دوستم هم که کتابی رو که من گرفته بودم برای مطلبم و استاد اون رو تو دستش دید و ادامه ماجرا کمی عصبانی شدم .اما خیلی برام جالب بود که تا کمی برای خودم دلیل منطقی ردیف کردم و خودمو دادم به بحث جدید حالم خوب شد .
اینجا بود که دریافتم ناراحت شدن از چیزی که نباید براش ناراحت شد جیزی نیست که آدم بهش بها بده و روح عزیزش رو درگیر کنه
باور کن یه مواقعی حس میکنم که شیطون چقدر خوشحال میشه که منو به چیزی که جرقه ش رو خودم زدم تشویق کنه یا هیزم بریزه تو آتیشم و کلک یه جوری هم  توجیه میکنه تو فکر میکنی اگر این حس بد رو نگه داری به نفعته- این میتونه در مورد همه صفات بد صدق کنه- اما بازم باور کن اگه یه کم یه قدم باهاش مخالفت عاقلانه بشه دیگه کاره ای نیست اونوقته که یه حس رهایی به آدم دست میده شاید قبلا هم این کار رو کرده باشم ام این دفعه ملموستر بود .


<   <<   6   7   8   9   10   >>   >