سفارش تبلیغ
صبا ویژن

92/4/22
6:0 عصر

غیب ها دیدنی اند!

سالک

ماه های ابتدایی دانشگاه, برای من همراه بود با خامی دوران دبیرستان و هیجانات

رهاشده بعد از کنکور, سدی که در حد مرگ جدی اش نگرفتم, اما لطف الهی بهترین

نتیجه را داد.

دورانی دلسچب و به یاد ماندنی. شرور و هنجار شکن نبودیم, برعکس به اصطلاح,

زرنگ های مدرسه و دانشگاه نیز بودیم؛ اما نمیدانم شوق یافتن کدام امر نهانی بود

که باعث شد, در فضای سبز دانشگاه به پیشنهاد باز هم نمیدانم کدام تازه وارد به

جمع پنج نفری ما, حلقه ای بزنیم و بساطی فراهم کنیم برای..., حقیقتش برای

احضار روح!

قرار بود پس از فاتحه, حرکتِ یک نعلبکی وارونه بر روی حروف الفبا, توسط روح حاضر

در آن محل, آمار روح محترم یا محترمه را به محترمات تشنه حقایق! ارائه دهد, هیچ

وقت یادم نمی رود, سوالی که همه از پرسیدنش وحشت داشتند این بود:

کجا نشستی؟

بعدها حرمت این کار را( در هر سطح آن) فهمیدم, خدا بیامرزدمان!

اما آنچه از این خاطره قابل تامل می دانم, شوق بشر برای کشف غیب و پی بردنِ

تمام و کمال به وقایع پشت پرده است, وقایعی که هر چند در شرایطی و با اذن خدا

برای عده ای شایسته که اتفاقا هدفشان هم دیدن آن ها نیست, نقاب می گشایند,

اما آنچه خداوند از متقین و نه از دیگران خواسته!

اعتماد به او و ایمان آوردن به ندیده هاست؛ نه اینکه دیدنی نباشند یا خدا, بنده چشم

و گوش بسته بخواهد, نه!

هم دیدنی اند و هم خدا بنده آگاه می خواهد, سخن اینجاست که او می داند آنقدر

توانا آفریده انسان را که می تواند ندیده اعتماد کند به بزرگی خدایی که همه

دیدنی ها فریادش می زنند.

از طرفی هم شاید راز آمیز بودن برخی پدیده ها و حقایق, و عدم کشف کامل آن ها,

محرکی باشد برای ما انسان های تشنه ماوراء, تا به شوق وصال حق که مصداق

اکبر غیب است, مهیای دنیایی دیگر که پرده از تمام غیوب خواهد اوفتاد! شویم و

خود را تا سر حد مرگ این جایی نپنداریم.

  

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

راستی مشکلات ویرایشی پارسی بلاگ مدتی است ناتوانمان کرده درمان و یا

سرویس مادری درست و درمان سراغ ندارید؟ 

 



92/4/16
9:2 صبح

هم نشینی با مسیحا

سالک

دیروز طوفان واژه های آقای برقعی به دستم رسید


بی مناسبت نیست, امروز که برای دست بوسی خانمِ شهرِ قم, راهی هستم گزیده ای از سروده این کتاب

 

تقدیم کنم



مرغ خیال سمت حریمت پریده است


یعنی به اوج عشق همین جا رسیده است


این جا کویر داغ و نمک زار شور نیست


ما رو به روی پهنه ی دریا نشسته ایم


قم سال هاست با نفسش زنده مانده است


باور کنید پیش مسیحا نشسته ایم


بوی مدینه می وزد از شهر ما بیا


ما در جوار حضرت زهرا نشسته ایم


از ما به جز بدی که ندیدی ببخشمان


از دست ما چه ها که کشیدی ببخشمان


من هم دلیل حسرت افلاک کی شوم


روزی که زیر پای شما خاک می شوم



به امید درک لذت حضور


92/4/2
11:26 صبح

امشب پشت بام دنیا

سالک

 


(اطبا می گویند مزاج قلب زمانی در حد اعتدال است که از حرارت ویژه ای برخوردار باشد)

و من می گویم اما به آن دیگر طبیب

که

ای کنز آخرین!

ای که با شما همه بندهای عالم گشوده می شود (بکم فتح الله)

ای شما! که هیچ کجای چشمه حیات برایت ورود ممنوع نیست

آستینی برای من بالا می زنی!

 برای دلم لطفا!

همان که با سردی عصیان یخ کرده

  روزنه ای بگشا

رو به همان چشمه حیات گرم

که نشانی اش را خوب می دانی

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ



امسال احیای شب نیمه شعبان در پشت بام مسجد محل مان شاید موقعیتمان را نسبت به خدا تغییر دهد!

التماس دعا از همه



92/3/25
4:51 عصر

باز هم مثل همیشه حق پیروز شد

سالک

 

 

می گویند بچه ای را که پدر و مادر نتوانند تربیت کنند روزگار تربیت خواهد کرد .

با کلی دغدغه فکری و دلمشغولی, آنقدر قضایای پیش آمده انتخابات مهم است که نتوانستم

ننویسم. اولویت و ترتیب افرادی که امروز در نتایج آرا مطرح شد نشانه نوع تفکرات و اولویت های

مردم است.


رای من آقای قالیباف بود. اینکه فلانی یا فلان گروه چه گفته, تا حدی برایم مهم بود که دلیلش را

هم بدانم, اگر دلیل, عقلانی (در حد فکر خودم) و کافی بود تاثیر داشت و گرنه اصلا. باید می دیدم کشور

به چه چیزی نیاز دارد و چه کسی این شرایط را بهتر داراست و در مجموع, به دلایلی که از حوصله

این پست خارج است آقای قالیباف را برای جمهور مردم,  در شرایط فعلی, اصلح و کارآمدتر دیدم.



اما نکته مهم تر از نظر حقیر اینجاست: اتفاقات چند روزه انتخابات و در نهایت اعلام نتایج و

 صحبتهای پس از آن, هم موجب خوشحالی من شد و هم ناراحتی. خوشحالی برای اینکه با این اتفاقات

دو نکته مهم را دو گروه (البته اگر حاشیه ها و حب و بغض ها بگذارد) متوجه می شوند؛ و ناراحتی از

اینکه برخی از آنها که برای گفتمان اسلام و انقلاب تلاش می کنند با آنچه باید باشند چقدر فاصله

دارند و درک درستی هم از موقعیت خود ندارند .


1.نکته اول برای گروه اول: نجات, همیشه در تفکر آزادانه بوده, هست و خواهد بود, نه اینکه فلانی

ها چه می گویند و بهمانی ها چه گفتند تا ما هم بی فکر, همان را بگوییم؟ و این که حق و باطل به

جایگاهشان در گروه خاص نگاه نمی کنند تا تغییر هویت دهند. عمده مشکل این گروه آن است که

برداشت خود از دین را, همان دین, دانسته و از همه بدتر این که به آن عشق هم می ورزند و هر گونه

نقد و آزاد اندیشی را, طرد می کنند. این روش ادامه دارد تا اینکه اتفاقات بزرگی مثل امروز می افتد

(که من آن را خیر می دانم مگر اسلام ناب را نمی خواستید دیدید که هر گونه خدشه در عمل به

این ادعا مردم را به سمت دولتی به امید تامین نیازهای اولیه سوق خواهد داد . مگر دائما از خدا


صراط مستقیم نمی خواستید؟)


حق, معطل حرف و شعار نمی ماند. فهم درست از دین, عمل به دانسته ها, آزاد اندیشی و بصیرت

نیاز اساسی همه ماست. تفکر این گروه, با آنچه از خود تصور می کنند, فاصله دارد

اما چون صادقانه در پی آنند و ولی بعضا خواب آلود و  ناپخته, خدا به چنین امتحاناتی

دچار می کند .


2.از طرف دیگر هم برخی قدرتمندان حامی آقای روحانی چیز دیگری را متوجه می شوند و آن این

است که خدا به هر فرد و گروهی مهلت می دهد که یا به نفع و یا به ضرر خود گام بردارند اگر این

گروه قصد اصلاح جامعه و البته اصلاح ساختار فکری و عملیاتی خود را داشته باشند و از انحصار

گری و خیلی کارهای دیگر که کردند درس بگیرند که فبها المراد. اما در غیر اینصورت اگر این

انتخابات را پیروزی در جنگ قدرت و حزب و مالکیت نظام... حساب کنند و برای فریب مردم, اقداماتی

ظاهری انجام دهند دست خدا را برای دریافت عذاب باز گذاشته اند.

اما در هر حال باید امیدوار بود که رای اکثریت مردم در بهبود اوضاع اقتصادی و برخی مسائل

که به علل مختلفی (که یکی از علل آن به زعم بنده, مربوط به دولت بود)ایجاد شد موثر

خواهد بود و نقاط قوتی که در کشور ایجاد شد را حفظ و ارتقا دهد. این مرحله هم با عنایت

خدا و درایت رهبر و دلسوزان  یک گام رو به جلو خواهد بود و همه ما امیدوار به تقویت ایران

اسلامی هستیم .

مقصود این نوشته این است که هدف اولیاء, فهم طبیعی همراه با اختیار است(وقتی تئوری اهل کسا

عملی نشود, خواندن حدیث کسا  در روز اعلام نتایج به چه معناست؟) به این طرز فکر باید گفت

خطر برداشت و عملکرد شما بیشتر از گروه مقابلتان نباشد کمتر نیست.

خدا برای امدادهای غیبی, برای پیروزی اسلام و انقلاب هیچ گاه ناتوان نبوده و نخواهد بود

اما تربیت با رشد عقلانی اولیاء خدا خیلی راحتتر وشیرین تر از تربیت روزگار حق محور  و حرف گوش

کن است.


دنیا و ما فیها آنقدر حق محور است که هر گونه کجی و ناراستی را در هر زمان و به هر صورتی,

در هر فرد یا گروهی آنقدرجابجا می کند تا آن صراط مستقیم موعود محقق شود.

 بله باید گفت حق پیروز شد.

با تبریک به رهبر اندیشمند

و

رئیس جمهور منتخب اکثریت مردم.

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

یک عذر خواهی: بهتر دیدم نام برخی از افراد را به دلیل اینکه شاید خطای ایشان سهوی بوده باشد

حذف کنم چرا که افراد و گروه های مورد نظر بنده که از نزدیک با آن ها برخورد داشته ام چنین

رفتارهایی را منش مورد توجیه خود قرار داده اند.


92/3/18
6:4 عصر

از پژو تا دل

سالک

 

بعد از مدتها برادر کوچکترم که همیشه در مسافرتها و  میهمانی ها در نقش راننده ظاهر می شود,

هوای صندلی عقب کرد و این باعث شد هر دو فلاش بکی به ایام کودکی داشته باشیم. پژو 504 ی

داشتیم
آبی آسمانی رنگ.وسط صندلی عقب آن یک قسمت تاشو قرار داشت که اغلب صندلی من

و برادرم بود و این سواری روی سواری لذتی مضاعف برای ما داشت.

در حین مرور این خاطرات متوجه شدم آنچه ما در این صحبتها دائما به عنوان «من» از آن یاد می کنیم,

اگر همین جثه ها باشد, که با وجود یک سوم جثه الانِ یکی از ما (البته برادرم!) آن صندلی خواهد

شکست پس یاین من که در 90 سالگی هم من است کجای وجود تو و من است؟


من همان است که:


غمگین می شود و شاد


همان است که خواب ها را با چشم بسته هم می تواند ببیند


همانی که به کسی گواهی می دهد و به دیگری نمی دهد


همان که به دیگری از جنس خود راه دارد اما راه نامرئی


همان که می شکند و صدایش را فقط تو و خدا می شنوید


همان که بدون درجه در مقیاس ریشتر, گاهی می لرزد


همان که تنگ و گشاد می شود


همان که زنگ می زند و ضد زنگش هم مثل خودش عجیب و غریب است


این «من» همان اصل و مغز وجود من و توست


که «اصل الانسان لبه»


می گویند هر گلی زدیم به سر این «من» زده ایم و اساسا هر گِلی هم به سر این موجود گرفته

می شود.پس با این وجود اگر:عقل منفعت اندیش در نوع خوب و پاکش, فهم کلیات می کند و خالق

یکتا می یابد و استدلال می کند, پس این اصل وجود(لب) که همان قلب همراه با عقل خالص است

چه باید بکند تا به کار بیاید, باز هم می گویند این دل کارش دوست داشتن است یعنی اگر خوب کار

کند باید چیزی را, نه به علت تحریک مکانیسم حیات که در هر بنی
بشری هست بلکه به علت تحرک

از ناحیه انگیزه های والا دوست بدارد. اما برخی از دیرباز می پندارند دلالتهای دل بی بها و بی استدلال

 است, این درست اما دل داریم تا دل,
در مورد دلی که صاحبش چیزی از جنس باد است و هوا صادق

است نه آن دلی که اگر پاک بود و بی غرض استدلالش
کمر عقل را نیز به تعظیم خم می کند:


عشق امر کل, ما رقعه ای, او قلزم و ما قطره ای      او صد دلیل آورده و ما کرده استدلال ها


دل اگر دل شد دیگر انتخابات و دلیلهایش را همین عقل, روی هوا می زند:


  غیر این معقول ها معقول ها        یابی اندر عشق با فر و بها


و یادمان نرود که در نهایت, عقل, راه را نشان می دهد و دل, یار را



92/2/30
12:40 عصر

دارایی من

سالک

 

گاهی فقط دست بلند می کنی فقط همین

 

نه توانی داری و نه حتی وجودی

 

هیچ


نه! فقط یک چیز داری


همین نداری و هیچ


خدا! ببین دستانم ,پر از نداری است


چقدر خوب است که حتی کلامی هم به اسم دعا ندارم


من به نداری ام دلخوشم


باز هم شد, من


نداری من!


من فقط به دارایی تو دلخوشم


من هم نه


دارایی تو


فقط تو!


ای همه تو!


برای من بی سر و پا چه در سر داری؟


دیدی باز شد من


من هر ساعت مسافر این دو شهر کفر و ایمانم


نماز من شکسته است

 

                         

 


91/10/24
12:35 عصر

روضه معصومین برای بشر

سالک

علی پس از غسل و تکفین بر پیغبر نماز خواند و بعد...

گروه گروه بدون امام بر پیامبر نماز خواندند...

و این یعنی اول و آخر مظلومیت علی

اصل قضیه این نیست که بعد از این کجا, چه شد, مهم تر نفهمیدن پیام مهم پیامبر بود که از همین جا نمود

یافت و باقی اش هم همین است .همه روضه ای که معصومین برای ما انسانها و نه ما برای آنها می خوانیم

همین است ؛

" شناخت "

چرا که خود فرموده اند " ما وقتی پیروزیم که مردم بشناسند "


<   <<   6   7   8   9   10   >>   >