سفارش تبلیغ
صبا ویژن

93/5/13
11:14 صبح

میز شام, تونل نان

سالک

 

با خود گفتتند ما که می خواهیم برای خودمان در خاورمیانه پایگاه هایی ایجاد کنیم برای بهره های بیشتر و بهتر, چه خوب که فلسطین را به یهودیانی هبه کنیم که در تخیلاتشان کشوری مستقل را می پرورانند, تا با هم در برابر مخالفان متحد باشیم, سردمداران انگلیس, اینگونه گمان کردند!

بهره ها فراهم شد, میز شام خوبی هم چیده شد, میزی نورانی و گل باران برای خود خود ملکه انگلیس, تا کمی تصویر بهشت گمشده را برای میزبان و میهمانان تداعی کند, اما هیچ کدامشان حتی قادر به تصور آتش پس پرده این ضیافت ها هم نیستند.

 

تعاون و همکاری صهیونیسم, امریکا, انگلیس و... و کشورهای عربی برای ممانعت از کمکهای طبیعی و ابتدایی به مردم غزه, هدف قرار دادن سر کودکان,  کندن نسل یک گروه انسان و جایگزین کردن گروهی نازل تر از حیوان به جایشان, مسلما دنباله ی ستمگران را قطع خواهد کرد و سپاس از خدای اداره کننده ی جهانیان را به همراه خواهد داشت.

 

فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِینَ ظَلَمُوا وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ(انعام,45)


93/4/27
12:26 عصر

براهین آدینه ای

سالک


امروز جمعه ست, روز تو, که انتظار ظهورت در آن, هست

من در روز مخصوص تو, مهمان توام

تو هم که, کریمی و فرزند کریمان و مامور به مهمانی دادن

پس, مهمانم کن و پناهم بده!


این روزها که سراغ کتابش می روم, به این فکر می کنم:

کتاب و سخن که از آن خداست

چه خوب بود اگر من و زبان من و برداشت من هم در میان نبود و سخن خدا را خدا برایم می خواند, با لحن و زبان و نحوه ی بیان خودش!

تنها خلیفه ی خدا, الان روی زمین است و کتاب خدا را می خواند

پس چه خوب بود اگر...

چقدر جایتان...

هنگامه ی عزای پدر است آقا!


93/4/27
2:48 صبح

زن و مرد! فریاد [ن]بزن

سالک

 


زن و مرد! فریاد بزن! الهی العفو, العفو...

توبه می کنم  توبه می کنی  توبه می کند  توبه می کنیم...

توبه از؟

درست که اصل بازگشت به سوی خدا, حیاتی است و خدای علیم و ارحم الراحمین, بازگشت های کلی و صادقانه ما را کریمانه می پذیرد اما کارهایی هم وجود دارند که از منظر ما گناه محسوب نمی شوند و حتی هنگام عذر خواهی, از دایره ی العفو کاملا بیرونند و حاضریم همان لحظه برای اثبات صحتشان جدل هم بکنیم. فرموده اند: انجام دهنده گناه از خود گناه بدتر است. این کلام, اشاره به وجود ریشه ی معرفتی گناه و لزوم خشکاندن آن دارد. با مواجهه صادقانه و وجدانی با درون, هم می توان شاخه های زشت درخت تجاوز را قطع کرد, هم ریشه های شناختی آن را خشکاند, شاید گیر و گور ما در رابطه ی با معبود, همین جا باشد, مرور عادات و افکار و سلیقه ها و ویروس یابی از آن ها, مهمترین مرحله بازگشت است, خدا که ویروس ها را می بیند, مسئله اینجاست که آیا ما هم آن ها را ویروس می دانیم؟ دعاهای وارد شده از ائمه(علیهم السلام), این علم را به ما می دهد؛ ابوحمزه یا استغفار منسوب به امیرالمومنین(ع) که در آن با جزئیات, کوتاهی ها را یادآوری می کنند(صحیفة العلویة الجامعة, ص164ـ168)و ....علم به ریشه های ظلم و تبعات آن, خجلت, انکسار و شکستگی, عجز و تضرع و زبان لال شده از گناه و صوتی خفیف, را خود بخود به همراه می آورد, البته عکس این هم راهگشاست؛ این است بازگشتی حقیقی و گوارا.


ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْیَةً إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ(اعراف, 55)


اکثریت مردم طالب سعادتند, این تفاوت در شناخت مصادیق است که از یک عده ی طالب سعادت, خوارجی متوهم می سازد که امام متقین علی(علیه السلام) را گناهکار تشخیص داده و ایشان را به توبه امر کردند! و از عده ایی دیگر امیدوارانی متوهم که با وجود اصرار بر گناه, بهشت را از آن خود می دانند؛ سعادت یک راه دارد که انسان ها, بسته به وسع فکری و عملی , با قوت و ضعف, تنها از آن, به صاحب صراط می رسند, این که فرموده: ما اجابت دعا را در روزی حلال قرار دادیم و مردم در فریاد زدن  آن را جستجو می کنند, و این که: عبادت 10 جزء است که 9 جزء آن کسب روزی حلال است, و یا اینکه, توبه از گناه, به فرموده امیرالمونین علی(سلام الله علیه), از پشیمانی, تصمیم به ترک ابدی آن و پس دادن حقوق مردم و قضای آنچه فوت شده و آب کردن حرامی که در بدن است و انجام طاعت و بعد, گفتن استغفرالله, تشکیل شده, «حقایقی» است, که با ترک سلایق, بالابردن دست ها و تسلیم شدن صادقانه و خاضعانه, در حد وسع باید برایشان تلاش کرد, اما با این همه و با مهیا شدن هر شرطی, تکیه و شادی ما فقیران همیشگی, باید به فضل و مهربانی او باشد و بس:


قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِکَ فَلْیَفْرَحُوا هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ( یونس, 58).

 



93/4/8
7:34 عصر

تمام بی نیازی, تمام شفافیت, تمام نیکی

سالک

 

حقایق در تُنگ وجود ما با چند نوع برخورد مواجه می شوند, یا روی آب می مانند, یا ته نشین, و یا در آن حل می شوند؛ آنچه برای انسان راهگشاست, همان نوع آخر یعنی نوع حلّی است! این حالت زمانی رخ می­ دهد که مولوکول­های وجودی انسان متوجه نیازی ضروری شده و محتاج و منتظر آن ضرورت باشند, خوب! مولکول­ها به محض مواجهه با حقیقت, با آن یکی شده و به غنای آب می افزایند در این صورت, به علت وجود نیاز حقیقی و خلاء, زائده و جرمی بوجود نمی­ آید و آب, در عین غنا, همچنان شفاف و بی زائده است, اما در صورت وجود نیاز و غفلت از آن, حقایق ته نشین شده و تنها در مواقع اضطرار و لرزش چند درجه در مقیاس ریشتر حوادث, رو می­ آیند, در غیر این صورت­ها­ و با انکار نیاز, حقایق, روی آب, دم دست و در سطح باقی مانده تا یک موقعی, یک جایی, با نیت سوئی, به درد نیازمندی حقیقی بخورند.               

                      

                                                                

نقل است که شهید سید مرتضی آوینی, زمانی کتاب«انسان تک ساحتی» هربرت مارکوزه را بدون مطالعه, طوری دست می گرفت که دیگران آن را ببینند, اما زمانی هم در اثر یافتن مطلوب و حل حقایق در وجود, زوائد درونی پیشین را در کیسه ای ریخته و می سوزاند.


امکان وجود حقایق در هر موجودی, هست, اما لزوما در هر موجودی «قرار» ندارند, با توجه به فرموده ­ی مفسر عزیز, آقای جوادی آملی: «ما علم یا حقیقت سکولار نداریم, بلکه عالِم سکولار داریم», علم و حقیقت, در هر جا و هر کس باشد, حتی در وجود منافق و شیطان, همان علم است, اما علمی است اسیر و بی قرار, بی سر و ته و بی هدف؛ به درد اهل ایمانی می خورد که به دنبال راه حل می گردد و حقیقتا طالب است, سخن های رنگ به رنگ را شنیده, اما دنبالشان راه نیفتاده, ولی این کار زیرکی می خواهد, همان طور که نقل است, شیطان خواست فردی را سه نصیحت کند, آن شخص, بعد ازقبول و شنیدن دوتای آن مانع از گفتن نصیحت سوم شد, چراکه می دانست, شیطان از خر شیطنت پایین آمدنی نیست.


با این همه, حساب کنید با بهترینِ سخن ها با ویژگی های زیر چگونه و تا چه مقدار! می توان به علم و حقیقت رسید, قرآنی که:

 تشنگی را رفع می کند, کجی ندارد تا راست شود, گرایش به باطل ندارد تا از آن بازگردانده شود و تکرار و شنیدن پیاپی آیات, کهنه اش نمی سازد و گوش از شنیدن آن خسته نمی شود.(خطبه156), درِ نیکی ها جز با کلید قرآن باز نشود, تاریکی ها را جز با چراغ های قرآن روشنایی نمی توان بخشید(خطبه153), کسی با داشتن قرآن نیازی ندارد و بدون قرآن بی نیاز نخواهد بود. رای و نظر خود را در برابر قرآن متهم کنید و خواسته های خود را با قرآن نادرست بشمارید.(خ176)

قرآن ناطق, امیرالمومنین علی(علیه السلام) قبل از شهادت, فرمود:

فردا ارزش ایام زندگی مرا خواهید دید و راز درونم را خواهید دانست, پس از آنکه جای خالی مرا دیدید و دیگری بر جای من نشست, مرا خواهید شناخت!

(خطبه 149)

این امر در مورد قرآن صامت و کریم هم می تواند صادق باشد اگر دیگران, در عمل کردن به دستوراتش از مسلمین, پیشی گیرند!