سفارش تبلیغ
صبا ویژن

94/4/1
5:5 عصر

آن حکمت خواستنی!

سالک


«یُؤتِی الْحِکْمَةَ مَن یَشَاءُ وَمَن یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْرًا کَثِیرًا وَمَا یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ» بقره 269

  حکمت را به هر کس بخواهد می ‏دهد، و آنکه به او حکمت دهند، بی ‏تردید او را خیر فراوانى داده ‏اند، و جز صاحبان خرد، کسى متذکّر نمی شود.



 وقتی به آیه ی شریفه ی بالا رسیدم، گفتم، حکمت که، به فرموده ی خدای حکیم، خیر کثر است، پس بهتر از علم است، حالا فرقش با علم چیست؟ و این شد حاصل جستجویی اندک:


 به فرموده ی علامه طباطبایى: حکمت عبارت است از قضایای حقه ای که مطابق با واقع باشد یعنی به نحوی مشتمل بر سعادت بشر باشد. مثلا معارف حقه الهیه درباره مبدأ و معاد باشد و یا اگر مشتمل بر معارفی از حقایق عالم طبیعی است معارفی باشد که باز با سعادت انسان سر و کار داشته باشد. مانند حقایق فطری که اساس تشریعات دینی را تشکیل می دهد.

منظور از حکمتى که در قرآن به کار رفته، مجموعه علوم و معارفى است که انسان را به حقیقت رهنمون می ‏شود به طورى که هیچ شک و ابهامى در آن نماند. زیرا مجموعه عقاید و آموزه‏ هایى که قرآن بیانگر آنها است، همه با مقتضاى فطرت بشر همسو است و مقتضاى فطرت، آن بخش از علم و عمل را شامل می ‏شود که کمال واقعى و سعادت حقیقى او را تأمین بکند. ازاین‏رو، می ‏شود گفت دین با واقعیت و حقیقت مطابقت دارد، اصول و قواعدى که با دین آمده، در واقع حکمت‏ اند و پیامبر مأمور است این حکمت را، به مردم بیاموزد.

-------------------------

پس می شود گفت، که علم، دانستن و آگاهی صرف است، و عالم می تواند عامل به علمش نباشد، مثل خیلی از کارهای ما، همچنین علمِ عالم می تواند مطابق با واقع نباشد، مثل یافته هایی که بطلانشان اثبات شده، اما حکیم، همه ی دانسته هایش بی شک، هماهنگ با واقع، فطرت، دین، سعادت و با عملش است، حکیم، دانسته هایش جدا و بی ربط و ناهماهنگ با فطرت و سعادت نیست، همه اش با هم هارمونی دارد. چه خوب و خواستنی  است، آن حکمت و آن حکیم!