امروز جمعه ست, روز تو, که انتظار ظهورت در آن, هست
من در روز مخصوص تو, مهمان توام
تو هم که, کریمی و فرزند کریمان و مامور به مهمانی دادن
پس, مهمانم کن و پناهم بده!
این روزها که سراغ کتابش می روم, به این فکر می کنم:
کتاب و سخن که از آن خداست
چه خوب بود اگر من و زبان من و برداشت من هم در میان نبود و سخن خدا را خدا برایم می خواند, با لحن و زبان و نحوه ی بیان خودش!
تنها خلیفه ی خدا, الان روی زمین است و کتاب خدا را می خواند
پس چه خوب بود اگر...
چقدر جایتان...
هنگامه ی عزای پدر است آقا!